۱۳۸۹ مرداد ۲, شنبه

شاملو;آن سخن را به میانه آورد

فهمیدم با یک ارسال کوتاه حق شاملو ادا نمی شود. اصولاً حق شاملو بر ما ایرانی هایی که روشن فکری و من که بلوغ فکری خودم رو تحت معلمی شاملو آموختم هرگز ادا نمی شود.
شاملو با نبوغ بی نظیر و نظر بینا ی خودش توانست آهن ها و احساس رو کنار هم بیاورد کیست که بتواند این چنان جسورانه در دنیای زشت و پر ریا و سیاست ما از عشق سخن بگوید.شاملو به کثافت سیاست چی ها و مذهبی های ریاکار پی برده بود. او می دانست انسان های بی بهره از عشق به حرفش پی نخواهند برد و روشن ترین حرفها را به میانه آورد. در شعر عاشقانه اش به ستیز با عشق ستیزان پرداخت. عشق چیزی نیست که در تعاریف بگنجد و کیست که بتواند عاشقان مخطی از تعاریف ابلهانه خود را کنار تیرک راهبند تازیانه بزند و از گزند زبان شاملو در امان بماند . شاملو سی سال پیش اعلام کرد که کسانی با کنده و ساطوری خون آلود در گذرگاه ها مستقرند چیزی که اکنون دلهایمان را خط می اندازد و در خیابان ها می بینیم.آن شعر و مقاله هایی از شاملو که سی سال پیش گفته وسرنوشت مارا پیش بینی می کرد. آیتی بود بر ذکاوت شاملو در مورد جامعه خود و مردمان کشور خود.شاملو هشدار می داد این راه آخوند ها بیراهه است و ما را به قهقرا می برد. گفت خمینی نظرش روشن نیست. گفت که مردم ما نمی دانند دارند چه می کنند و فریاد زد . فریادی بلند. اما هیچ یک از پدران و مادرانمان نشنیدند.
شاملو را می ستایم با تمام وجود. در تمام زمینه ها حرفهایی می زند نشانه ی دید عمیق و موشکافانه اوست. دو سال پیش فیلمی دیدم از اون که می گفت:"هدف شعر در حقیقت یعنی در نهایت امر نجات جامعه بشری از طریق عشق انسان به انسان از مهلکه ای که سیاست چی ها به بهانه ی انواع و اقسام نظریه های ایدئولوژی منتها برای تثبیت قدرت های فردی یا گروهی خودشون پیش پای جوامن بشری حفر می کنند .شاعر عشقی رو تبلیغ می کنه که در راهش از جان میشه گذشت"
من خودم رو تا سالها ممنون شاملو می بینم. و هرگز نخواهم توانست به پاس این تفکری و بینشی که از شاملو آموخته ام حق اورا پاس بدارم.
استاد عزیز و بزرگوار شعر و انسانیت یادت گرامی و نامت جاودان.

۱ نظر:

  1. سلام به همنام خودم
    مرسی اومدی به بلاگم ..خوشحال می شدم اگه دعوت نامه ای داشتم برات می فرستادم ..ضمن اینکه لینک شدن یک مطلب همیشه نشون اون نیست که طرف خودش لینک رُ فرستاده...نمی دونم می دونی یا نه بالاترین دیگه دعوت نامه ای نداره و اون رُ به صورت لاتاری و خیلی محدود در اختیار برنده ها قرار می ده نگاه کن به اینجا
    http://blog.balatarin.com/2010/04/14/%d8%a2%d8%b2%d9%85%d8%a7%db%8c%d8%b4-%d8%b3%db%8c%d8%b3%d8%aa%d9%85-%d8%ac%d8%af%db%8c%d8%af-%d8%ab%d8%a8%d8%aa-%d9%86%d8%a7%d9%85/
    من الان که گفتی نگاه کردم و دیدم دعوت نامه ای ندارم اینم پیغامش
    هم اکنون امکان فرستادن دعوت‌نامه به طور اتفاقی امکان پذیر است. این اتفاق برای شما هنوز نیفتاده است :)
    می بینی به قول فرهاد آخ اگه یه جو شانس داشتیم...به همنام بودن اشاره کردی باید بگم از هر چی این دنیا هم که دل زده شم از "مهرداد" خسته نمی شم ..اسم عجیبیه..فعلا اگه لینکت رُ بفرستم داغ نمی شه بگذار تا ساعاتی دیگه یکیش رُ می فرستم..ضمن اینکه این رُ بدون شاملو بدون شناختن لورکا شاملو نمی شد..و همینطور غولهای دیگه ای که بعد از جنگ دوم جهانی در ادبیات جهان ظاهر شدن و به واسطه ی باز بودن اتمسفر فرهنگی اون زمان شاملو تونست شاملو شه...از نقش فریدون رهنما هم که خبر داری خودش گفته تو جلد دوی مجموعه اشعارش..
    به امید روزهای بهتر

    پاسخحذف